عشق یعنی انتظار

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->
<

-->-->-->


-->-->-->


-->-->-->

-->-->-->

  اومد کنارم نشست و گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟گفتم: بفرمایید

عکس یه جوون بهش نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری "
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " شهید عبدالمطلب اکبری "
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌اش رو پاک کرد. 
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت... 
فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش
.
.
.
.
.
10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
وصیت نامه اش کوتاه بود اما سوزناک
نوشته بود:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدند...
یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند...
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم. 
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف می‌زدم ...

آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد...

می خوام چند جمله خطاب به امثال خودم بنویسم:
آی اونایی که فکر می کنین هر کی فقیر شد ، ارزش رفاقت نداره
آی اونایی که عارتون میشه با یه رفتگر و کارگر و ... همکلام و همنشین بشین
آی اونایی که ارزش رو توی شیک پوشی و موقعیت اجتماعی و پول و خوشکلی و ... می دونین
اگه تمام افتخارات عالم رو داشته باشی و امام زمانت بهت نگاه نکنه هیچی نداری
کمی به خودتون بیاین
نکنه همون رفتگر و همون فقیر و ندار محله و شهر بشه سنگ صبور مهدی فاطمه ، اما من و شما که ادعا داریم .... بگذریم!
تو رو خدا بیایم معیار ارزشمندی آدما رو انسانیت قرار بدیم ، نه تیپ و شغل و پول ...

وقتی کنار فقیر و رفتگر و آدم ساده ای گذشتیم ، یه احتمال بدیم که شاید اون پیش خدا و امام زمان از ما عزیزتر باشه... اونوقت قشنگتر زندگی می کنیم...

 

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : شهید, نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 501 تاريخ : دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت: 21:29

 http://www.uploadtak.com/images/k2317_y.jpg

یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران

چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود

خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم

تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد

بلند شد اومد جبهه

یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم

می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم

یک 48ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ...

 

... اجازه گرفت و  رفت مشهد

دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه

توی وصیت نامه اش نوشته بود:

در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم

آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...

 

...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود

نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر

گریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام

آقا جان چشم به راهم نذار...


... توی وصیت نامه اش ساعت و روز و مکان شهادتش رو نوشته بود

می گفت امام رضا ع بهم گفته کی و کجا شهید میشم

حتی مکانی هم که امام رضا ع فرموده بود شهید میشی تا حالا ندیده بود...


...روز موعود خبر رسید ضد انقلاب توی یه منطقه است باید بریم سراغشون

فرمانده گفت: چند تا نیرو بیشتر نمی خوایم

همه ی بچه ها شروع کردند التماس کردن که آقا ما رو ببرید

دیدم حمید یه گوشه نشسته و نگاه می کنه

ازش سوال کردند: مگه تو دوست نداری بری به این عملیات؟

حمید خندید و گفت: شما برا اومدن التماس هاتون رو بکنید ، اونی که باید منو ببره خودش می بره

خود فرمانده اومد و گفت : حمید تو هم بلند شو بریم ...


... بچه ها میگن وقتی وارد روستایی که ضد انقلاب بودند شدیم

حمید دستاش رو به سمت ما بلند کرد و گفت : خداحافظ

کسی اون لحظه نفهمید حمید چی میگه

اما وقتی شهید شد و وصیت نامه اش رو باز کردیم دیدیم

دقیقا توی همون روز ، ساعت و مکانی شهیـد شده که تو وصیت نامه اش نوشته بود...                             

      

 

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : خاطرات شهید, نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 492 تاريخ : دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت: 21:27

خــدایـــا دلـــم پـــرواز میخواد...!

 

 

خدایا آسمان ات چه مزه ای ست؟ من که فقط زمین خورده ام!  

عجب ذکریه این الـــهی الـــعفو...!توی یه لحظه تموم گذشته ات رو از جلو چشات عبور میده...!

پی نوشت:

خدایا روز به روز بر خویشتن داریم بیفزای!

حکمت ۴۲۴ نهج البلاغه:

 

بردباری پرده ای است پوشاننده،و عقل شمشیری است برّان،پس کمبودهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان،و هوای نفس خود را با شمشیر عقل بکش.  

                دلم پرواز میخواد

 

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : پرواز, نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 456 تاريخ : دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت: 21:08

                                                    هنوز آماده ظهور نيستيم!

در خانه به صدا در آمد. هنگامي كه در را باز كردم با چهره اي جذاب و ملكوتي موجه شدم،
 بي اختيار به او سلام كردم، جواب سلامم را داد و گفت: من امام زمان هستم
و براي مهماني به خانه شما امده ام.

تا اين جمله را شنيدم به ايشان گفتم: لطفا چند لحظه صبر كنيد الآن بر ميگردم.
آنقدر بهت زده شده بودم كه نميدانستم چكار كنم؟ افكار مختلفي به ذهنم خطور كرد،
واي اگر آقا به خانه ما بيايد آيا همه چيز باب ميلش هست؟
سريع به داخل خانه رفتم با عجله جعبه نوارها را زير و رو كردم،
 واي مطمئنا از اين چند نوار خوششان نمي آيد،
آنها را برداشتم و در جايي مخفي كردم، چشمم به لباسهايم افتاد،
مطمئن بودم اين چند لباس امكان دارد باعث رنجش امامم شود.

ناگهان چشمم به كتابهاي روي تاقچه افتاد ، چندتا از كتابها را برداشتم و مخفي كردم
، قرآن روي تاقچه رو هم كه حسابي گرد و خاك گرفته بود سريع با دست پاك كردم.

هر جا را نگاه مي كردم نگراني بيشتري احساس مي كردم وهمين مرا مشغول كرده بود كه
 يك دفعه فهميدم خيلي دير شده و ايشان خيلي معطل مانده اند.

دم در رفتم تا از ايشان دعوت كنم، ديدم ايشان تك تك درهاي مردم را به صدا درآوردند
و مثل خانه ما به علت عدم آمادگي مردم، پشت تك تك خانه ها مانده اند
و ديگر در حال رفتن از كوچه ما بودند.
در حال ناراحتي از خواب پريدم و با دست محكم بر پيشاني خود زدم و گفتم:

هنوز آماده ظهور نيستيم.

فقط نائبش هست که انتظارش را می کشد.


عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : آماده ظهور نیستیم, نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 466 تاريخ : دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت: 20:36

 از خدا پرسیدم : دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟ 

گفت: بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند عاشقشان باشد .

بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند .

بیاموزند که چند ثانیه طول می کشد تا زخمی عمیق در قلب آنها که دوستشان دارند ایجاد کنند و سال ها طول می کشد تا آن زخم التیام یابد .

بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد ، کسی است که به کمترین ها قانع است .
بیاموزند که انسان هایی هستند که آنها را دوست دارند ، اما نمی دانند چگونه عشقشان را ابراز کنند.
بیاموزند دو نفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند اما متفاوت ببینند .
به خدا گفتم : آیا دیگر چیزی هست که باید دانست .

گفت : این که بدانند من همیشه و همه جا هستم .


 

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : خدا, نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 483 تاريخ : دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت: 20:28

به نام خالق دوست که هر چه داریم از اوست.

نصیحت لقمان حکیم به فرزندش:

(يا بُنَىَّ لاتَعدُ بَعدَ تَقوَى اللّه  مِن اَن تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛

 

فرزندم! بعد از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شايسته نگذر.)

الاخوان، ص 110، ح 25

 با سلام

امشب مورخ92/6/27(که اصلا خوابم نمیاد) تصمیم گرفتم درباره یه دوست واقعی مختصر کلامی رو بیان کنم.

ایشالا با نظراتون ما رو دلگرم کنید.

چند روزی میشد که بیکار بودم و خونه ی برادرمم خالی بود؛پس تصمیم گرفتم برم اونجا و کمی با اینترنت ور برم.

اولین چیزی که اومد تو ذهنم چت بود،ولی نمیدونستم چیه..!!! وارد چتی شدم که مهمانارو قبول میکرد.یه چند دقیقه ای به

تالار گفتمان نگاه کردیم،دیدیم قصه هایی گفته میشه که اصلا هیچ سر و تهی نداره پس گفتیم خودمون با یکی چت کنیم!!

ی قول دو قول کردیم و اسمای مونث و یکی یکی کلیک میکردیم، ازشون درباره آینده سوال میکردم...!

تا رسیدیم به.............

کم سن وسال ولی پراز پندها و اندرزهای مختلف و پندآموز برای هر شخص پند گیرنده.

جواب سوالاتمو در عین تحیرم،میخوندم و...

نمیخواستم ازش خداحافظی کنم،ولی خسته بود و منم نمیخواستم اذیت بشه باهاش خدا حافظی کردم.

فردا دیگه آروم و قرار نداشتم که باهاش چت کنم،دعوتم میکرد به سمت خدا...

پیامبر(ص)فرمودند:

هر كس كه خداوند براى او خير بخواهد، دوستى شايسته نصيب وى خواهد نمود.

 

نهج الفصاحه، ح 3064

خدا رو شاکرم که از بین اون همه کاربر یه کسی رو فرستاد که شخصیت دومش فرشته ست.

آخه خودم از خدا خواستم منو با واسطه آدم کن شاید اون همونیه که من میخواستم،یه فرشته که از آسمون به تنگ اومده و برا زمینیا داره دلسوزی میکنه.

نمیخوام از دستش بدم منو کمی به خدام نزدیک کرده چه در دنیا چه در اقبی همیشه مدیون اون خواهم بود.

شما هم میتونید از مجازی ترینها،بهترینها رو پیدا کنید.

براش آرزوی توفیق روز افزون با بهترین زیبایی ها رو مسئلت دارم.

«اللهم العجل الولیک»

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 513 تاريخ : پنجشنبه 28 شهريور 1392 ساعت: 3:19

چهل نکته کلیدی در باب انسان شدن از نصایح آیة الله امجد

1- هر وقت گرفتاری داشتید به سجده بیافتید و ذکر یونسیه را بگویید. «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»

2- غیر از چهارده معصوم نمی‌شود از کسی دفاع مطلق کرد، حتی عرفا .

3- نگران کردن پدر و مادر - ولو یک دقیقه - گناه است. اگر می‌خواهی به منزل دیر بروی، زنگ بزن، اطلاع بده تا نگران نشوند.

4- ارزش‌ها باید ملاک باشد نه حزب و گروه. و الا بی دین می‌شویم.

5- همه چیز را ببازید تا برنده شوید .

6- اینقدر قرآن باید بخوانی تا بفهمی، وقتی فهمیدی، دیگر قرآن رهایت نمی‌کند.

7- نه مرید؛ نه مقام، نه کتابخانه؛ انسان موقع مرگ، اینها را با خود نمی‌برد!

8- متاسّفانه امروز در جامعه‌ی ما تعقّل خیلی کم شده آقا تعقّل؛ همین منشاء بسیاری از مشکلات هست.

9- این یک کلمه زندگی را شیرین می‌کند: «من مقصّرم»

10- در قیامت با این که خود جهنّم از بوی بد آکنده است، باز اهل جهنّم از بوی بد عالم بی عمل در اذیّتی مضاعف‌اند. 11- ترک و فعل خیلی مهم نیست، نیّت خیلی مهم است.

12- عمیق‌ترین حرف بنده این است: خدا هست.

13- بی خود این طرف و آن طرف نرویم هیچ کس غیر خدا کاره‌ای نیست.

14- خداوند گدای سمج را دوست دارد ولی در خانه خودش نه دیگران.

15- باید فقط برای خدا کار کرد ولو کم

16-- شما عزیزان با خصوصیّات نفس، آشنا نیستید! هیچ کس از عهده‌اش بر نمی‌آید، الّا خدا. بزرگان و نوابغ، زمین خورده‌اند. مومن باید ترمز داشته باشد تقوا یعنی ترمز، آدم نمی‌تواند گاز بده بره، توی دره می‌ره، داغون می‌گردد.

17- زندگی مشترک بر اساس تعاون و همکاری و صفا و صمیمیّت است نه قانونمندی(به معنی خاص مضر).

18- وقار با تکبّر نباید اشتباه شود.

19- آن چیزی که نفس را آرام می‌کند، عشق است.

20- اگر کسی علم داشته باشد ولی حلم نداشته باشد، مضرّ است.

21- علامت علم این است که خودمان کنار گذاشته شویم.

22- هوای نفس هم مثل هوا، متغیّر است.

23- اگر انسان بازیگری را کنار بگذارد از اولیاء خدا می‌شود.

24- برای کسب اخلاص ، التماس از خدا لازم است.

25- آدم عاقل به غیر خدا اعتماد نمی‌کند.

26- با مردم با محبّت رفتار کنیم که محبّت بیشترین اثر را دارد.

27- انسان به اندازه هر نفس زدنش، می‏تواند به سمت‏ خدا راه داشته باشد. هر انسان، بی‏نهایت راه به سوی خدا دارد. یکی مریضخانه می‏سازد، یکی مسجد می‏سازد، یکی به فقرا کمک می‏کند، یکی می‏تواند نماز بخواند و ... همه اینها راههایی است که می‏تواند انسان را به خدا برساند. همه اینها راه خداست؛ ولی گرایشها فرق می‏کند . یکی از راه مهندسی، یکی از راه پزشکی، یکی از راه روحانیت و ... هر کسی از یک راهی باید برود. خود انسان راههای فراوان دارد. بهترین راه را باید انتخاب کرد به نسبت آن گرایش و طبیعتی که در هر کسی هست.»

28- به جوان می‌گیم ای جوان! من نمی‌خوام تو رو به سمت خودم جذب کنم. من فقط به تو یه حرف می‌زنم. تو اگه بمب بارون بشه چی کار می‌کنی؟ نمی‌ری پناهگاه؟ خوب این دنیا همونه. همه‌اش ظواهره. گول این ظواهر رو نخور. برو تو پناهگاه خدا. اونجا باش بمب بارون که تموم شد بیا بیرون زندگی کن. اینا زندگی نیست که اینا ظاهرش قشنگه، توش هیچی نیست. قرآن نامه‌ی خداست، صحیفه سجادیه جواب این نامه است و نهج البلاغه شرح این نامه است.

29- اصلا در وادى خواب نباشید چون خواب خیلى پیچیده است. خیلى مشکل است. فقط اگر خوابتان خوب بود به فال نیک بگیرید. و اگر خواب بد دیدید، بگویید ان شاءالله چیزى نیست، ولى یک صدقه هم بدهید. نماز

30- اعتماد به نفس یک حرف غلطى است، مال ما نیست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در کارمان نیست. نفس چیست که بدان اعتماد کنیم؟ نفسى که هر لحظه در یک حالت متغیر است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!

31- نماز را اول وقت‏ بخوانید. اگر بی حال هستید بگویید مى‏خواهم حتى با بی حالى نماز را در اول وقت‏ بخوانم. البته اگر دلایلى مثل برخورد با کلاس و ... هست مشکلى نیست ولى مثلا ما دور هم نشسته‏ایم و حرف مى‏زنیم؛ چون وقت نماز شد، بلند شویم، نمازمان را بخوانیم. به دوستانمان هم بگوییم معذرت مى‏خواهم من فعلا نماز دارم. در جایى نوشته بود آقاى مطهرى در وسط یک جلسه‏اى بلند شد و گفت وقت‏ خواب من شده! همه مسخره کردند، گفتند از خوابش نمى‏گذرد. نمى‏دانستند که او مى‏خواهد برود بخوابد که در دل شب با حال خوش بلند شود.

32- تمام فیوضات به دست امام حسین (علیه‌السلام) می‌باشد و پیشکارش حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) می‌باشد.

33- قرآن نامه‌ی خداست، صحیفه سجادیه جواب این نامه است و نهج البلاغه شرح این نامه است.

34- حزب الهی بی ترمز یعنی چه؟ بسیجی نور چشم همه می‌باشد باید ترمز داشته باشد. آخوند نور چشم همه می‌باشد باید ترمز داشته باشد. مومن باید ترمز داشته باشد تقوا یعنی ترمز ، آدم نمی‌تواند گاز بده بره، توی دره می‌ره، داغون می‌گردد. اعتماد به نفس یک حرف غلطى است، مال ما نیست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در کارمان نیست. نفس چیست که بدان اعتماد کنیم؟ نفسى که هر لحظه در یک حالت متغیر است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!

35- درباره آیت الله العظمی بهجت: ایشان فرشته روى زمین هستند(بودند). ایشان در طفولیت هم معنوّیت را احساس می‌کرده است، و از جوانى اهل سیر و سلوک بوده‌اند. یکى از دوستان ایشان که با هم درس آقاى قاضى می‌رفتند، می‌گفت: «یک روز آقاى قاضى به موقع سر درس حاضر نمی‌شود، آقاى بهجت می‌گوید: ایشان حالشان خوب نیست، و یکایک حالات او را از خانه تا به درس بیان می‌کند. وقتى آقاى قاضى وارد محل درس می‌شوند، طرف آقاى بهجت می‌روند و می‌فرمایند: «امروز شیرین کارى کردى!»

36- پیامبر نیامده است ما دولا راست شویم، آمده است ما را ببرد آنجایی که خودش می‌باشد آنجایی که جبرئیل پر می‌اندازد جبرئیل رئیس ملائک آنجا نمی‌تواند برود.

37- هر چی می‌خوای از خدا فقط بگو: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!!

38- خدا می‌گوید چیزی در نزد من محبوبتر و عزیزتر از واجبات نیست کجا می‌روید سیر و سلوک؟ سیر و سلوک، واجبات و محرماته، مرد، مرد باشد واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند به همه جا می‌رسد .

39- اگر قدرت داشتم خیلی از مجالس مذهبی را در این شهر تعطیل می‌کردم

40- انسان به تفریح هم نیاز دارد انسان که یک بُعدی نیست چند بُعدی می‌باشد همه‌اش عبادت کنید خشک می‌شوید، همه‌اش مطالعه کنید چیزی نمی‌فهمید، علم همه جا محترم است منتهی علم انسان‌ساز علم توحید می‌باشد از اول تا آخر قرآن یک کلمه بیشتر نیست: نفی غیر ... .

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : چگونه آدم شویم ؟, نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 475 تاريخ : چهارشنبه 12 تير 1392 ساعت: 13:33

 خودسازى با یاد خدا:

پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش مى‌‌‏‌کنم که پیوسته در فرمان او باشى، و دلت را با یاد خدا زنده کنى. فرزندم، دلت را با اندرز نیکو زنده کن؛ هواى نفس را با بى‌‌اعتنایى به حرام بمیران؛ جان را با یقین نیرومند کن، و با نور حکمت روشنایى بخش. 

ضرورت یاد مرگ:

دلت را با یاد مرگ آرام کن؛ به نابودى از او اعتراف گیر؛ و با بررسى تحولات ناگوار دنیا به او آگاهى بخش. از دگرگونى روزگار، و زشتى‌‌‏هاى گردش شب و روز او را بترسان؛ تاریخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور. در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند، از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمى‌‏‌گذرد که تو هم یکى از آنانى، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش. پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا، براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى، و به آخرت در آیى. و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که را بجوید به آن مى‌‏رسد، و سرانجام او را مى‌‏گیرد. پس، پسرم فراوان بیاد مرگ باش، و به یاد آنچه که به سوى آن می‌روى، و پس از مرگ در آن قرار مى‏‌گیرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نیروى خود را افزون، و کمر همّت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند؛ چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتى‌‏هاى روزگار پرده برداشته است.

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : نهج البلاغه , نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 458 تاريخ : شنبه 1 تير 1392 ساعت: 20:56

يدستي افشان ، تا ز سر انگشتانت صد قطره چكد ، هر
قطره شود خورشيدي
باشد كه به صد سوزن نور ، شب ما را بكند
روزن روزن‌.
ما بي تاب ، و نيايش بي رنگ .
از مهرت لبخندي كن ، بنشان بر لب ما
باشد كه سرودي خيزد در خورد نيوشيدن تو.
ما هسته پنهان تماشاييم‌.
ز تجلي ابري كن ، بفرست ، كه ببارد بر سر ما
باشد كه به شوري بشكافيم ، باشد كه بباليم و
به خورشيد تو پيونديم‌.
ما جنگل انبوه دگرگوني‌.
از آتش همرنگي صد اخگر برگير ، برهم تاب ، برهم پيچ :
شلاقي كن ، و بزن بر تن ما
باشد كه ز خاكستر ما ، در ما، جنگل يكرنگي به در
آرد سر.
چشمان بسپرديم ، خوابي لانه گرفت‌.
نم زن بر چهره ما
باشد كه شكوفا گردد زنبق چشم ، و شود سيراب
از تابش تو ، و فرو افتد.
بينايي ره گم كرد.
ياري كن ، و گره زن نگه ما و خودت با هم

باشد كه تراود در ما ، همه تو.
ما چنگيم‌: هر تار از ما دردي ، سودايي‌.
زخمه كن از آرامش ناميرا ، ما را بنواز
باشد كه تهي گرديم ، آكنده شويم از والا« نت»
خاموشي‌.
آيينه شديم ، ترسيديم از هر نقش‌.
خود را در ما بفكن‌.
باشد كه فرا گيرد هستي ما را ، و دگر نقشي
ننشيند در ما.
هر سو مرز، هر سو نام‌.
رشته كن از بي شكلي ، گذران از مرواريد زمان و مكان
باشد كه بهم پيوندد همه چيز ، باشد كه نماند
مرز، كه نماند نام‌.
اي دور از دست ! پر تنهايي خسته است‌.
گه گاه ، شوري بوزان
باشد كه شيار پريدين در تو شود خاموش‌.

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : نیایش, نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 693 تاريخ : شنبه 1 تير 1392 ساعت: 13:00


 

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

 

 

 

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

 

 

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

 

 

عشق یعنی انتظار...
ما را در سایت عشق یعنی انتظار دنبال می کنید

برچسب : اشعار مذهبی, نویسنده : منتظر entezar12 بازدید : 483 تاريخ : سه شنبه 25 تير 1392 ساعت: 15:23